ناز کمتر کن که من اهل تمنا نیستم
زنده با عشقم اسیر سوز و سودا نیستم
بس که در تدبیر فردا مانده ایم
با همیم اما چه تنها مانده ایم
در کلاس جمع و تفریق زمان
عاشق جمعیم و منها مانده ایم
بهترین آرزوها را برایت دست فرشته ها سپردم
نگاهت به آسمان باشد
شکسته این جماعت بال ما را
پریشان کرده ماه و سال ما را
تو هم ای بی وفا از ما بریدی
نمی پرسی دگر احوال مارا
از گلچین آرزوهایت
چتری برایم بفرست که
خیس دلتنگی هات نباشم
در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق میگردی
عشق من در آینه ایست که هرری گرفتیم و گذشت
عیب از من و توست عشق بی تقصیر است
زمزمه دلتنگی ام را به نسیم می سپارم
تا به تو برساند همیشه به یادت هستم
واژه ی دوستت دارم
برای عظمت قلب مهربانت چقدر بی درنگ است
وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبی هایی
در قفس تنهاییم تنها یاد توست که
مرا به اوج همه ی دوست داشتن ها به پرواز در می آورد
زمانی فراموشت خواهم کرد که عقلم خاموش
نفسم قطع روحم در آسمان و تنم در زیر خاک باشد
زیاد جالب نبود...!!